اوایل ماه مبارک توفیقی حاصل شد و در میان جمعی از برادران حزب اللهی به گفتگو نشسته بودیم. بحث کشید به مسأله لزوم تبعیت از مسئول بالا دستی و ارتباط این مسأله با ساختار ولایی گروههای حزب اللهی. دوستان ایراد کردند که تبعیت از ولی فقیه با تبعیت از مسئول مثلا یک مجموعه فرهنگی متفاوت است و به دنبال راهکاری بودند که اختلافاتی که معمولا پیدا می شود را توجیه کنند. وقتی اختلاف نظر بالا کشید و گروهی به اسم تبعیت از آقا سرپیچی از برخی وظایف را توجیه می کردند...
یک دفعه از جمع دوستان پرسیدم چند نفر آخرین سخنرانی آقا را خوانده و زیر نکات مهم اش خط کشیده اند (نه اینکه پیگر عملیاتی کردن فرمایشات باشندها! فقط بخوانند ببینند آقا چی گفتن تبعیت باشد برای بعد...) در کمال تعجب هیچ کس دست بلند نکرد
این دفعه پرسیدم خب سه تا دیدار آخر آقا با کیا بوده؟ اهم فرمایشات که اخبار هم 50 بار تکرارش کرده چی بودن؟ بازهم کسی 3 دیدار آخر آقا را یادش نبود! و اهم فرمایشات که هیـــــــــــــچ...
به خودم گفتم بحث تئوریک درخصوص حد و مرز تبعیت از دیگران بماند برای هزار سال بعد... در مورد وجوب تبعیت از ولی فقیه که شک نداریم، کسی که امر امامش را نمی داند می خواهد از چه چیزی تبعیت کند؟
چند روز پیش دیدار آقا با دانشجوها بود. آقا چقدر با دقت به حرفهای بچه ها گوش می دادن و نکته برمی داشتن و ...
حسابی شرمنده شدم و به خودم می گفتم:
ما همه «سربار» توایم خامنه ای!
«پشت» به فرمان توایم خامنه ای!
***
مرتبط (تعجب نکنیدها!)
***
پی نوشت
به نظرم جبهه حزب الله نیازمند برخی بحث های تئوریک است یکی از آن ها همین مسأله ولایت و میزان تسری یافتن آن از بالا به پایین و حد و مرز تبعیت از مسئول بالادستی(چه رئیس جمهور باشد چه وزیر چه مدیر کل تا برسد به مسئول مجموعه های فرهنگی و...)
باید برای نیازمندی های تئوریک حزب الله بیش از پیش فکر کرد چرا که الحمدلله امروز انقلابمان گردنه های سخت را پشت سرگذاشته و امروز زمان تئوریزه کردن اندیشه های انقلاب فرا رسیده است.